در گزارش سال ۲۰۲۵ سایت Influencer Marketing Hub، آماری منتشر شده که بیش از آنکه افتخارآفرین باشد، هشداری صریح است: ایران با ۱٬۲۰۹٬۱۷۱ اینفلوئنسر فعال در اینستاگرام، در رتبه چهارم جهان از نظر تعداد تأثیرگذاران این پلتفرم قرار گرفته است. این آمار ایران را پشت سر کشورهای هند، ایالات متحده و برزیل و جلوتر از اندونزی، فرانسه، آلمان و مکزیک نشانده است. اما پشت این جایگاه چه چیزی نهفته است؟ آیا ما با اکوسیستم مارکتینگ حرفهای روبهرو هستیم، یا فقط با یک انفجار بیساختار در یک فضای بیقانون؟
در این یادداشت، تلاش میکنم با زبان دقیق، دادهمحور و بیاغراق، جایگاه ایران را در این نمودار جهانی بازخوانی کنم و پاسخ یک سوال مهم را ارزیابی کنم: «آیا این عدد بزرگ، محصول بلوغ بازار است یا نشانه بحران؟»
وقتی اینستاگرام جای نهادها را گرفت
در ایران، بیش از هر جای دیگر، اینستاگرام فراتر از یک پلتفرم عمل کرده است. در غیاب رسانههای مورد اعتماد و زیر فشار محدودیتهای فنی و ساختاری، کاربران ایرانی اینستاگرام را بدل به دفتر کار، ویترین فروشگاه، تریبون شخصی و حتی هویت اجتماعی کردهاند. پلتفرمی که در بسیاری از کشورها یک ابزار فرعی برای نمایش برند است، در ایران به مرکز فعالیتهای اقتصادی خرد و حتی میانرده تبدیل شده است.
از دل این زیست اجتماعی، اینفلوئنسر مارکتینگ بهطور ارگانیک شکل گرفته است. اما تفاوت اینجاست: آنچه در بسیاری از کشورها با آموزش، قانون، الگوریتم و نظارت رشد کرده، در ایران بر پایه آزمون و خطا، تجربه شخصی و تقلید بینقشه پیش رفته است.
در چنین بستر نامتقارنی، عدد بزرگ بهراحتی میتواند ما را گمراه کند. عددی که نشان میدهد یک ملت توانسته است ابزار را بهخدمت بگیرد، اما هنوز نمیداند چطور آن ابزار را مهار، اصلاح و مدیریت کند.
نانوها، شریانهای پنهان
در گزارش Influencer Marketing Benchmark Report، عدد ۷۵.۹ درصد بهعنوان سهم نانو اینفلوئنسرها از کل تأثیرگذاران جهانی اعلام شده است. نانوها، به کسانی گفته میشود که زیر ۱۰ هزار فالوئر دارند اما نرخ تعامل بالایی را رقم میزنند. اینها معمولاً در حوزههایی مانند: سبک زندگی، آموزش، تغذیه، فروش محلی یا محتوای خانوادگی فعال هستند.
در ایران، بخش اعظم بازار اینفلوئنسرها را همین نانوها تشکیل میدهند. افرادی که با گوشی تلفن و اتصال به اینترنت، محتوای بومی تولید میکنند و در دل همین بستر، تبلیغات برندهای کوچک و متوسط را پیش میبرند. اگرچه این افراد ستون فقرات این بازار هستند، اما بیشترین آسیب را هم متحمل میشوند. چون نه در قراردادها نماینده دارند، نه در روندها دیده میشوند، نه به آنها آموزش داده شده است و نه قانونی از آنها حمایت میکند.
این گروه بیحاشیه، بدون اتحادیه، بدون چارچوب قیمتگذاری و حتی بدون تریبون حقوقی فعالیت میکند. آنها مخاطب را دارند، ولی مرجع ندارند. بازار را شکل دادهاند، اما سهمی در ساختار ندارند.
برندها، بیبرنامهتر از تأثیرگذاران
نقد ما فقط متوجه اینفلوئنسرها نیست. بسیاری از برندهای ایرانی هم، همچنان با منطق سنتی وارد فضایی دیجیتال شدهاند. برندهایی که هیچ واحد داخلی برای سنجش نرخ بازگشت سرمایه در کمپینهای اینفلوئنسری ندارند، نه با ابزارهای تحلیل آشنا هستند و نه KPI مشخصی برای موفقیت تعریف میکنند.
بخش عمدهای از همکاریها بر اساس فالوئر اسمی و ظاهر گرافیکی صورت میگیرد. معیارها همچنان شهودی، شفاهی و تجربهمحور است. نتیجه این روند، کمپینهایی است که یا اثری ایجاد نمیکنند یا حتی برای برند آسیبزا هستند. در چنین ساختاری، شکست تبلیغات تأثیرگذار نه استثنا، که قاعده میشود.
افشای تبلیغ، غایب همیشگی
در بسیاری از کشورها، افشای تبلیغ از اصول پایهای تبلیغات تأثیرگذار است. قانونگذاران در آمریکا (FTC)، بریتانیا (ASA) و اتحادیه اروپا، تأکید دارند که کاربر باید بفهمد که محتوا تبلیغ است. اما در ایران، همچنان محتوای تبلیغاتی، بیبرچسب منتشر میشود و در بسیاری از مواقع، حتی عامدانه بهگونهای طراحی میشود که تبلیغ بودنش پنهان بماند.
این عدم شفافیت، بیشترین آسیب را به اعتماد مخاطب میزند. کاربری که چندبار احساس کند توصیهای غیرواقعی یا تبلیغی مخفی دیده است، دیگر به کل محتوا شک میکند و این بیاعتمادی، مثل خوره، پایههای صنعت را میخورد.
بیبرنامگی آموزشی، فاجعه پنهان
یکی از خلأهای بزرگ این صنعت، نبود آموزش سیستماتیک برای همه طرفها است: از خود اینفلوئنسر گرفته تا آژانس، مدیر برند و حتی مدیر مارکتینگ. آموزش اصول تولید محتوا، شناخت پرسونای مخاطب، مدیریت روایت، تحلیل نرخ تعامل، افشای تبلیغ، تدوین قرارداد و اخلاق همکاری، همگی در ساختار ایران مغفول ماندهاند.
بسیاری از اینفلوئنسرها با یک موج بالا میآیند و با یک اشتباه ساده سقوط میکنند. برندها از رفتارهای آنها آسیب میبینند و خودشان هم نمیدانند کجای کار را اشتباه رفتهاند. نبود سیستم آموزش متمرکز، باعث شده است که فضای مارکتینگ اینستاگرامی در ایران همچنان در مرحله «کارورزی بدون ناظر» باقی بماند.
فقدان ساختار از تحلیل تا قانون
مشکل اصلی اما از جایی دیگر میآید: نبود اکوسیستم رسمی و ساختاریافته. در ایران، نه پلتفرمهای تحلیل معتبر برای کمپینها وجود دارد، نه پایگاه دادهای برای رصد سابقه اینفلوئنسرها. نه قانون مشخصی برای افشای تبلیغ داریم و نه استانداردهای همکاری. هیچ اتحادیه یا نهاد نظارتی فعال نیست. نه اینفلوئنسرها صنف دارند، نه برندها مرجع رسیدگی.
در چنین فضایی، همهچیز به رابطههای شخصی، تجربههای متفرقه و آزمون و خطا وابسته است و در بازار دیجیتال امروز، آزمون و خطا یعنی اتلاف بودجه و سرمایهسوزی.
چرا این رتبه خطرناک است
اینکه ایران چهارمین کشور جهان از نظر تعداد اینفلوئنسر باشد، بهخودی خود نه نشانه پیشرفت است و نه شکست. اما خطر دقیقاً از اینجا آغاز میشود: وقتی عددها بدون ساختار رشد کنند، در لحظه بحران، نه ثبات داریم و نه مسیر. همان طور که در سالهای گذشته، شاهد مهاجرت گسترده اینفلوئنسرها به پلتفرمهایی مثل تیکتاک، یوتیوب یا حتی لینکدین بودهایم، اگر زیرساخت داخلی برای ماندگاری، شفافیت، و رشد نباشد، این بازار روزی خودش را خواهد بلعید.
از نگاه سکودار، این رتبه جهانی باید نه با هیجان، که با مسئولیت دیده شود. باید به جای افتخار، طراحی کنیم. به جای اغراق، سند توسعه بنویسیم. بهجای فالوئر شمردن، اعتبارسازی کنیم.
آیندهای که میشود ساخت، اگر بخواهیم
سکودار بر این باور است که ایران میتواند نه فقط یکی از بزرگترین بازارهای اینفلوئنسر مارکتینگ منطقه، بلکه یکی از حرفهایترین آنها شود. اما این فقط در یک صورت ممکن است: اگر از این رتبه جهانی، چشم برنداریم و شروع به ساختن کنیم.
یعنی آموزش اینفلوئنسرهای تازهوارد از طریق آکادمیهای محتوایی. یعنی حمایت از پلتفرمهای ایرانی تحلیل داده و مدیریت کمپین. یعنی راهاندازی اتحادیههای صنفی چندجانبه. یعنی تدوین دستورالعملهای شفاف برای افشای تبلیغ. یعنی جدی گرفتن نانوها و ساخت ابزارهایی برای رشد هدفمندشان.
یعنی حرکت بهسوی آیندهای که در آن، تأثیرگذار بودن، صرفاً محصول الگوریتم نیست؛ نتیجه بلوغ حرفهای است.
جمعبندی سکودار
ما در نقطهای ایستادهایم که بسیاری از کشورها، برای رسیدن به آن هزینههای سنگینی پرداخت کردهاند. اما ما اگر بخواهیم در این نقطه بمانیم، باید ساختار ایجاد کنیم. اگر نخواهیم، همین رتبه جهانی به زودی به یک خاطره بدل خواهد شد.
ایران روی نردبانی ایستاده که خودش آن را نساخته. اما حالا که بالا رفتهایم، باید تصمیم بگیریم آن را کجا مستقر کنیم، با چه سازهای تقویت کنیم و چطور به نسل بعدی تحویل بدهیم.
این گزارش، فقط تفسیر یک عدد نیست. دعوتی است برای طراحی یک مسیر. سکودار کنار همه آنهایی ایستاده که میخواهند این مسیر را بسازند.